به گزارش برنا؛ در زمان قدیم به نظر ایرانیان، زندگی زناشویی و خانواده ازلحاظ اجتماعی از اهمیت والایی برخوردار بود تا آنجا که در زمان ساسانیان، شاهنشاهان بهعنوان نمایندگان راستین اهورامزدا درروی زمین از ازدواج مردم حمایت میکردند.
درگذشته ایرانیان باستان به جشن عروسی، سور میگفتند. عروس لباس سبز میپوشیده و تور یا پارچهای سبزرنگ روی سرمی انداخته، داماد نیز عرقچین سبز بر سر و روی شانه راست او چادرشب یا دستمال سبز انداخته میشده است. در پشت سر داماد، برادر یا یکی از بستگان بسیار نزدیک او میایستاده و در دست (یا در سینی کوچک) یک دستمال سبز، یک انار شیرین، یک تخممرغ، یک قیچی و کمی نقل و شیرینی و آویشن همراه نخ و سوزن سبز را بالای سر داماد نگه میداشته یا در داخل سفرهای به نام سفره گواه (سفره عقد) قرار میداده است.
خواجه نصیرالدینطوسی در فصل سوم کتاب اخلاق ناصری میگوید: «باید باعث بر تأهل دو چیز بود، حفظ مال و طلب نسل و نه داعیه شهوت و زن صالح، شریک مرد بود در مال و قیم او در کدخدایی و تدبیر منزل و نایب او در وقت غیبت. تعدد زوجات در مرد پارتی، متداول بود ولیکن بیش از یک زن عقدی نمیتوانست داشته باشد.
تعداد زنان غیرعقدی در میان آنها و بهخصوص در خانواده سلطنتی از زمانی متداول شده بود که به ثروت رسیده بودند، زیرا زندگانی صحراگردی مانع داشتن زنهای متعدد بود. شاهان اشکانی، زن عقدی خود را از شاهزاده خانمها یا لااقل از میان زنان پارتی انتخاب میکردند. طلاق اصلا جایز نبود.»
به هر حال ازدواج در آن دوره با خویشان خیلی نزدیک در ایران قدیم مرسوم و پسندیده بود و ظاهرا انجام آن را حفظ خانواده و پاکی نژاد میدانستند. این ازدواجی بود که اوستا آن را تجویز میکرد و شاهان میخواستند بهواسطه آن دل روحانیان را به دست آورند. ولی زرتشتیان بعد، مثل سایر ملل این امر را فوقالعاده مذموم دانستهاند.
اما از این کلیات که بگذریم و از سنتهای مردم باستان در باب خواستگاری صحبت کنیم، به نقاط جالبی برخورد میکنیم. در ایران باستان و بنا بر قوانین دوره ساسانی، دختران خود، همسر خویش را انتخاب میکردند. یعنی دقیق برعکس آن چیزی که الان اتفاق میافتد.
هنگامیکه بهرام گور، پادشاه معروف ساسانی از دختران یک مرد روستایی ساده درخواست ازدواج میکند، روستایی پاسخ را به دختران خود وامیگذارد...!
در شاهنامه زنان دلاور و خردمندی، چون کتایون و تهمینه، همسر خویش را انتخاب کرده و برای یافتنش همه مرزهای سیاسی و طبقاتی را زیر پا میگذارند.
خواستگاری زرتشتیان به این روش بود که مادر و خواهر پسر در صورت تمایل خانواده دختر با چند نفر از بستگان نزدیک برای خواستگاری دختر میرفتند.
در بیشتر مواقع خانواده پسر نامهای که درباره خواستگاری از سوی پسر به پدر دختر نوشتهشده همراه خود میبرند. این نامه را بیشتر برای شگون، روی کاغذ سبزرنگ و در پاکتی سبز میگذاشتند و با یک دستمال سبز و یککله قند همراه مقداری سنجد و آویشن به منزل دختر میبردند. در آن دوران رنگ سبز، مبارک بوده و در سرورها بسیار از این رنگ استفاده میشده است. سپس جواب نامه چند روز پس از آن از سوی خانواده دختر با همان روش به سرای پسر برده میشد. در این نامه پدر دختر، موافقت خود را بیان میکرد و به دنبال آن نامزدی آغاز میشد.
در روز نامزدی پسر همراه خانواده خود به خانه دختر میرفت و با خود انگشتر نامزدی و هدایایی از قبیل کیف، کفش، پارچه و سکه طلا به دختر میداد. دادن این هدایا همراه مراسم ویژهای بوده است.
در جلوی همه این هدایا دو لاله که داخل هرکدام یک شمع روشن قرار داشته همراه آیینه، گلابپاش، یککله قند و نقل با خود میبردند و پس از پیشکش کردن این هدایا از سوی پسر به دختر، آنان انگشتر نامزدی را در دست همدیگر میکردند.
چند روز پس از نامزدی، خویشان دختر نیز با دو لاله روشن و نقل و کلهقند سبزپوش، گل، پارچه و هدایای دیگر به خانه پسر میرفتند و آنها را به خانواده پسر هدیه میکردند. در این دیدار، دختر همراه پدر و مادر و خویشان
خود نمیرفت.
پسر نیز میتوانست بعد از انجام مراسم نامزدی به خانه دختر رفتوآمد کند. پس از مدتی که به آمادگی دو خانواده بستگی داشت، روز عروسی را که باید روزی نیک و مبارک باشد، انتخاب میکردند.
این فرآیند طولانی و پیچیده خواستگاری و ازدواج در دوران باستان که مشخص نیست دقیق از کی و کجا شروعشده با گذر زمان، مدام در حال پوستاندازی و تغییر است و این تغییر را نمیتوان مطلقا خوب یا بد دانست، اما چیزی که مشخص است اینکه محدودیتهای هر دوره تاریخی، چیزی از این مراسم طولانی کم کرده تا جایی که امروزه در بسیاری از خانوادهها تمام این مراسم در یک جلسه خودمانی خلاصه میشود.